شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد ؟
  • دعای فرج بنام خدا 

امام زمان عج...

25 اسفند 1396 توسط بنت الهدی

  پیرمردی داخل حرم  دستی ڪشید روی پای جوانی ڪه ڪنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم.

جوان باڪمال میل پذیر فت و شروع ڪرد به خوانـدن زیارت نامه 

السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ….

 وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسڪری(ع). 

جوان  با لبخندی پرسیـد: پدرم  امام زمانـت را میشناسی؟

 پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟ 

جوان گفت: پــس سلام ڪن. 

پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :

 السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسڪری

جوان نگاهی به پیرمرد ڪرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت: 

«و علیڪ السلام و رحمـة الله و برکاتة»

مبادا امـام زمـان ڪنارمان باشد و او را نشناسیم..

آقا سلام، باز منم، خاڪ پایتان 

دیوانه ای ڪه لڪ زده قلبش برایتان! 

در این ڪلاس سرد، حضور تو واجب است. این بار چندم است ڪه استاد غایب است؟

❣ اَلّلهُمَّ عَجّل لِوليک الفرج❣

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: مهدوی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب